بــــــــــــــــــــــاران دلــتـــنـــگــــــــــــــی
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از مطالب نهایت استفاده رو بکنید (هیچ کس اشکی برای ما نریخت / هر که با ما بود از ما می گریخت/ چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست / گاه بر روی زمین زل می زنم / گاه بر حافظ تفاءل می زنم ، حافظ فالم را گرفت / یک غزل آمد که حالم را گرفت / ما ز یاران چشم یاری داشتیم/ خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .)

پيوندها
♥بـــاران♥
♥|عاشق کشون|♥
انتظار
نرم افزار های پرتابل
×عشق من×
hip-hop
دختـــــــــــرجنـــــــوبی
عشق عشق وعشق لعنت بر عشق دروغ
باران عشق
من با این...این بی من
حرف های یک پسر دبیرستانی
غریبانه
selena and justin
سایه سار
سکوتی به رنگ چشمای تو
کلبه من
دخمل کوچولو
عاشقانه های نفس
سایت ویژه مسلمانان
ورود تو یکی ممنوع
عشق پاک
ترنم باران
عاشقانه ..؟!؟
اقیانوس غم
قلعه ی ذهن من
یــــه فنجـــــــون قهـــــــوه دور هــــــم
سلنا گومز
کلبه سرگرمی
گلبرگ شیشه ای
اگه تنهایی بیا2
khaT khaTi
توت سفید
مکتب عشق
I Love You
دلنوشته های یه دختر عاشق
قلب شکسته
دلنوشته های عاشقانه ی من
وبلاگی برای خنده و شادی
سودوکو=دریافت شارژ
عشقانه ها
احساس رویایی
عشق-محبت-دوستی
کوتاه اما زیبا
پرواز به سوی خدا
baran
رمان های دختر شرقی
کلبه دلتنگی
ساحل دلتنگی ام
باران پاییزی
××جدید ترین های روز دنیا××نرم افزار×آموزش
دلتنگی ها
عشق فقط یک کلام....خدا
کشتی کج
~_~◕ ‿-。☀☂☁شب های تنهایی~_~◕ ‿-。☀☂☁
تنهای تنها
دختر آریایی
شکست عشقی
p@risa77
با اینکه میدانست بدون او تنهاترینم اما رفت...
دل نوشته های یک عاشق تنها مانده از............
شکنجه گر
تنهایی
پسرک تنها
رفیق نیمه راه...
ستاره
مهدی جان کجایی؟؟؟
از کلیپ و بازی تا طنز و سرگرمی
بــــــا تـــــــــو بـــــودن
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان باران دلتنگی و آدرس mostafaheartsick73.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 62
تعداد نظرات : 91
تعداد آنلاین : 1


ابتدا نيت كنيد

سپس براي شادي روح حضرت حافظ يك صلوات بفرستيد

.::.حالا كليد فال را فشار دهيد.::.

براي گرفتن فال خود اينجا را كليك كنيد
دریافت کد فال حافظ برای وبلاگ

فال عشق



برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب


استخاره آنلاین با قرآن کریم

جاوا اسكریپت

نويسندگان
MOSTAFA
hossein-haparut

آرشيو وبلاگ
شهريور 1391


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:بیچاره دخترا,دخترای بیچاره,دختر, :: 10:42 :: نويسنده : MOSTAFA

بیچاره دخترا اگه خوشگل باشن می گن عجب جیگریه!

اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره!

اگه تپل باشن می گن چه گوشتیه! اگه لاغر باشن می گن چه مردنیه!

اگه مودبانه حرف بزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه! اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست!

اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه! اگه سری جواب بدن می گن منتظر بود!

اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار!

اگه اروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده!

اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با دوست پسرشه! اگه خواستگارو رد کنه می گن یکی رو زیر سر داره!

اگه حرف شوهرو پیش بکشه می گن سر و گوشش می جنبه !

اگه به خودش برسه می گن دلش شوهر می خواد می خواد جلب توجه کنه !

اگه............چکار کنه بمیره خوبه؟

 

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:دلتنگی,دلتنگی,,,دلتنگی,,,,دلتنــگــی, :: 17:2 :: نويسنده : MOSTAFA

دلتنگي...

خنده ام ميگيرد


وقتي پس از مدت ها بي خبري


بي آنکه سراغي از اين دل آواره بگيري


ميگويي : دلم برايت تنگ است


يا مرا به بازي گرفته اي


يا معني واژه هايت را خوب نميداني


دلتنگي ارزاني خودت . . .


 

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:همه چی درست میشه,همه,همه چی ,همه چیز,همه چیز درست میشه, :: 17:2 :: نويسنده : MOSTAFA

همه چي درست ميشه

...کاشکي گاهي وقتا خدا از پشت اون ابر ها ميومد بيرون


و گوشم رو محکم مي گرفت و داد مي زد که


آهـــــــــــــــــاي !!!

 


بگير بشين سر جات اينقده غر نزن…. همينه که هست !


بعد يک چشمک مي زد و آروم توي گوشم مي گفت


همه چي درست ميشه….
 

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:نگاه کن,نگاه,نــگــاه کن,,, :: 17:1 :: نويسنده : MOSTAFA

نگاه کن......

نگاه کن که غم درون ديده ام
چگونه قطره قطره آب مي‌شود


چگونه سايه سياه و سرکشم
اسير دست آفتاب مي‌شود


نگاه کن تمام هستي ام خراب مي شود
شراره اي مرا به کام مي شد


به اوج مي برد مرا به دام مي کشد
نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب مي شود
تو آمدي !!


ز دور ها ز سرزمين ابر ها
ز سرزمين نور ها
نشانده اي مرا به ذورقي ز عاج ها
ز ابر ها و نور ها


مرا ببر مرا ببر اميد دلنواز من
ببر به شهر شعر ها و شور ها


به راه پر ستاره مي کشاني ام
فرا تر از ستاره مي نشاني ام


نگاه کن که غم درون ديده ام
چگونه قطره قطره آب مي‌شود
چگونه سايه سياه و سرکشم
اسير دست آفتاب مي‌شود
 

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:مصاحبه با حضرت آدم,مصاحبه,حضرت آدم,مصاحبه با حضرت آدم, :: 17:0 :: نويسنده : MOSTAFA

مصاحبه با حضرت ادم

...مصاحبه با حضرت آدم:

نامت چه بود؟
آدم
...
فرزند؟
... من را نه مادري نه پدري، بنويس اولين يتيم خلقت

محل تولد؟
بهشت پاك

اينك محل سكونت؟
زمين خاك

آن چيست بر گرده نهادي؟
امانت است

قدت؟
روزي چنان بلند كه همسايه خدا،اينك به قدر سايه بختم به روي خاك

اعضاء خانواده؟
حواي خوب و پاك ، قابيل خشمناك ، هابيل زير خاك

روز تولدت؟
روز جمعه، به گمانم روز عشق

رنگت؟
اينك فقط سياه ، ز شرم چنان گناه

چشمت؟
رنگي به رنگ بارش باران ، كه ببارد ز آسمان

وزنت ؟
نه آنچنان سبك كه پرم دئر هواي دوست ... نه آ نچنان وزين كه نشينم بر اين خاك

جنست ؟
نيمي مرا ز خاك ، نيمي دگر خدا

شغلت ؟
در كار كشت اميدم

شاكي تو ؟
خدا

نام وكيل ؟
آن هم خدا

جرمت؟
يك سيب از درخت وسوسه

تنها همين ؟
همين!!!!

حكمت؟
تبعيد در زمين

همدست در گناه؟
حواي آشنا

ترسيده اي؟
كمي

ز چه؟
كه شوم اسير خاك

آيا كسي به ملاقاتت آمده؟
بلي

كه؟
گاهي فقط خدا

داري گلايه اي؟
ديگر گلايه نه؟، ولي...

ولي چه ؟
حكمي چنين آن هم يك گناه!!؟

دلتنگ گشته اي ؟
زياد

براي كه؟
تنها خدا

آورده اي سند؟
بلي

چه ؟
دو قطره اشك

داري تو ضامني؟
بلي

چه كسي ؟
تنها كسم خدا

در آ خرين دفاع؟

مي خوانمش كه چنان اجابت كند دعا...

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:گفته ها,گفته,گفته,,,گفته ها,,, :: 16:59 :: نويسنده : MOSTAFA

گفته ها

...لحظه هاي سکوتم؛

پرهياهو ترين دقايق زندگي ام هستند؛

مملو از آنچه مي خواهم بگويم و نمي گويم ...
 

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:عشق حقیقی,عشق,عشق,عشق حقیقی,,,, :: 16:58 :: نويسنده : MOSTAFA

عشق حقيقي..

هرکه در سينه دلي داشت به دلداري داد
دل  نفرين شده ماست که تنهاست هنوز

****
گرچه رفتي زبرم حسرت روي تو دارم
در اين خانه به اميد تو باز است هنوز


**** 

روي سر دري خونه گلاي ياس بهاري

يادته ازم گرفتي گفتي واسه يادگاري

 

****

لاي دفترت گذاشتي اسمم و زيرش نوشتي

گفتي تا آخر عمرت اونا رو نگه ميداري

 

****

عمريه رو سر دريمون گل ياس مياد و ميره

اما هيچکي تو دل ما جات و هيچ وقت نمي گيره

 

****

روزاي رفته رو امروز همه رو مرور مي کردم

از توي اون کوچه بازم دوباره عبور مي کردم

 

****

 انگاري دل ديگه رفته توي اون کوچه کسي نيست

رو گلاي ياس خونه ديگه اون عطر قبلي نيست

 

****

عمريه رو سر دريمون گل ياس مياد و ميره

اما هيچکي تو دل ما جات و هيچ وقت نمي گيره


****

بگو تو اين همه سالها مثل من کسي رو ديدي

به کسي عاشقتر از من يه جاي دنيا رسيدي

 

****

من و کوچه چشم براتيم ما هنوز همبازياتيم

هر جاي دنيا که باشي توي هر رويا باهاتيم
 

 

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:عشق اولت,عشق اول,عشق,عشق اول,اول,عشق اولت, :: 16:58 :: نويسنده : MOSTAFA

عشق اولت


هميشه تو بن بست زندگي،همه بر


ميگردن سراغ عشق اولشون.


اما چه سخته اون روزي كه،عشق اولت


رفته باشه سراغ عشق اولش!!!!

 

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:طاقت,طاقت,طاقت,طاقت, :: 16:57 :: نويسنده : MOSTAFA

طاقت
 
گاه جلوي آينه مي ايستم. . .

خــــــــــــودم را در آن ميبينم. . .

دست روي شانه اش ميگذارم و مي گويم. . .

چه تـحــــــــــــملي دارد دلـ ـ ـ ـت. . . .


 

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:دوستت دارم,دوست دارم,دوست,دوستت دارم, :: 16:56 :: نويسنده : MOSTAFA

دوستت دارم

براي تويي که قلبم را شکستي مي نويسم :

 تويي که خاطراتت تنها اميد زيستن براي من است

« همچنان دوستت دارم »

 مي دانم که تو هيچگاه اين جمله را درک نخواهي کرد

 اما نمي دانم چرا شايد تو هنوز وسعت عشق مرا در نيافته اي

 شايد تو هنوز نميداني که من چگونه دوستت دارم

 يادم مي آيد که مي گفتي ساده باش حال ساده مي گويم :

دوستت دارم

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:دوست,دوست داشتن,دوست ,دوســــت, :: 16:56 :: نويسنده : MOSTAFA

دوست

...بهترين دوستم آينه است

وقتي من گريه ميکنم

او نمي خندد...
 

 

شانس خود را امتحان کنيد!

مرد جواني در آرزوي ازدواج با دختر کشاورزي بود.

کشاورز گفت برو در آن قطعه زمين بايست. من سه گاو نر را آزاد مي کنم اگر توانستي دم يکي

از اين گاو نرها را بگيري من دخترم را به تو خواهم داد. مرد قبول کرد. در طويله اولي که

بزرگترين بود باز شد .

باور کردني نبود بزرگترين و خشمگين ترين گاوي که در تمام عمرش ديده بود. گاو با سم به

زمين مي کوبيد

و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشيد تا گاو از مرتع گذشت. دومين در

 طويله که کوچکتر بود باز شد.

گاوي کوچکتر از قبلي که با سرعت حرکت کرد .


جوان پيش خودش گفت : منطق مي گويد اين را ولش کنم چون گاو بعدي کوچکتر است و اين

ارزش جنگيدن ندارد. سومين در طويله هم باز شد و همانطور که فکر ميکرد ضعيفترين و

 کوچکترين گاوي بود که در تمام عمرش ديده بود.

پس لبخندي زد و در موقع مناسب روي گاو پريد و دستش را دراز کرد تا دم گاو را

بگيرد.اما.........گاو دم نداشت!!!!


زندگي پر از ارزشهاي دست يافتني است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهيم ممکن است که

ديگر هيچ  نصيبمان نشود.

براي همين سعي کن که هميشه اولين شانس را دريابي.
 

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:خسته,خسته,خسته,خسته,,,, :: 16:53 :: نويسنده : MOSTAFA

خسته....

اجازه خدا.................
ميشه برگمو تحويل بدم؟
ميدونم امتحان تموم نشده..........
اما من خسته ام خسته...............

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:حقیقت جالب زندگی,زندگی,حقیقت,حقیقت جالب,حقیقت جالب زندگی, :: 16:51 :: نويسنده : MOSTAFA


حقيقتي کوچک براي آناني که مي خواهند زندگي خود را 100% بسازند

اگر

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

برابر باشد با
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26
آنگاه داريم

Hard work (تلاش سخت)

H+A+R+D+W+O+R+K

8+1+18+4+23+15+18+11=98%

Knowledge (دانش)

K+N+O+W+L+E+D+G+E

11+14+15+23+12+5+4+7+5=96%


Love (عشق)

L+O+V+E

12+15+22+5=54%


خيلي از ما فکر ميکرديم اينها مهمترين باشند مگه نه؟!!!

پس چه چيز 100% زندگي را ميسازد؟؟؟


(پول) Money

M+O+N+E+Y

13+15+14+5+25=72%


Leadership (رهبري)

L+E+A+D+E+R+S+H+I+P

12+5+1+4+5+18+19+9+16=89%

پس براي رسيدن به اوج چه کنيم؟

.
.
(نگرش) Attitude

1+20+20+9+20+21+4+5=100%

.اگر نگرشمان را به زندگي، گروه و کارمان عوض کنيم زندگي 100% خواهد شد

نگرش همه چيز را عوض ميکند


نگرشت را عوض کن همه چيز عوض ميشود

 

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:بیا دستمو بگیر,دستمو بگیر,بیا دستمو بگیر, :: 16:50 :: نويسنده : MOSTAFA

بيا دستمو بگير....

من از خورشيد عشق تو جوونم
من از تو و تو رو از خودم مي دونم
بذار بتابه خورشيدت به جونم
بمون اي خود من تا من بمونم

ببين اواي تلخ گريه هامو
تويي فقط که ميشنوي صدامو
تويي تنها که با من همزبوني
تويي که مثل زندگي مي موني

دلم تنگه نخون اواز رفتن
مثل مرگ برام از تو گذشتن

بيا دستم بگير افتادم از پا
نذار جون بسپارم اينگونه تنها
تو که نيستي غم چشمام يه دنياست
دلم سياه تراز تموم شبهاست

بيا بشکن طلسم اين شبا رو
بيا نابود کن اين سايه ها رو
دارم از  دست ميرم چاره اي کن
بگو باشم فقط اشاره اي کن
 

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:بازگشت,بازگشت,,,بازگشت, :: 16:50 :: نويسنده : MOSTAFA

بازگشت...

شب ها وقتي که تنهايي ،بياد همراه دلتنگي
مي پيچه باز صداي پات، بروي پله ي سنگي


شب ها وقتي که تنهايي بياد همراه دلتنگي
مي پيچه باز صداي پات بروي پله ي سنگي
به فکر اينکه برگشتي دلم مياد به پيشوازت
خيال قامتت اونجاست نگاهم مي کنه نازه


دلم از روي نوميدي ،ميگه او نيست خيالاته
يه عمره که تو رو خواستم، تو گفتي از محالاته


چشم هام لبريز اشک شوق،خوش آمد بر لبم جاري
تو هم هستي و هم نيستي، مثله رؤيا تو بيداري
يه عمره که شبه بودي ،شبيه آرزوي من
مثل پايان دلخواهي براي جستجوي من


چشم هام لبريز اشک شوق،خوش آمد بر لبم جاري
تو هم هستي و هم نيستي، مثله رؤيا تو بيداري
يه عمره که شبه بودي ،شبيه آرزوي من
مثل پايان دلخواهي براي جستجوي من
 

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:باران ,باران,بــاران,,,بـــــــاران, :: 16:49 :: نويسنده : MOSTAFA

باران

...ديشب که باران ميزد

ميخواستم دنبالت بگردم

اما خوب ميدانستم

حتي اگر پيدايت هم کنم

باز زير چتر ديگراني
 

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:آرزوي دو همسر 60 ساله,آرزوي دو همسر, :: 16:47 :: نويسنده : MOSTAFA

آرزوي دو همسر 60 ساله

يک زوج انگليسي در اوايل 60 سالگي، در يک رستوران کوچيک رمانتيک سي و

پنجمين سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.

ناگهان يک پري کوچولوِ قشنگ سر ميزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجي

اينچنين مثال زدني هستين و درتمام اين مدت به هم وفادارموندين ،

هر کدومتون مي تونين يک آرزو بکنين.

خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من مي خوام به همراه همسر عزيزم، دور دنيا

سفر کنم.

پري چوب جادووييش رو تکون داد و ...اجي مجي لا ترجي


دو تا بليط براي خطوط مسافربري جديد و شيک QM2در دستش ظاهر شد.

حالا نوبت آقا بود، چند لحظه با خودش فکر کرد و گفت:

بايد يه جوري از شر زن پيرم خلاص بشم بايد يه دختر خوشگل گيرم بياد و بعد با

کمال پر رويي گفت : خب، اين خيلي رمانتيکه ولي چنين موقعيتي فقط يک بار د

ر زندگي آدم اتفاق مي افته ، بنابر اين، خيلي متاسفم عزيزم ولي آرزوي من اينه

که همسري 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم.

خانم و پري واقعا نا اميد شده بودن ولي آرزو، آرزوه ديگه

پري چوب جادوييش و چرخوند و.........

اجي مجي لا ترجي

و آقا 92 ساله شد!


خانمش تا چشمش به صورت پر از چروک و دستان لرزان همسر پيرش افتاد از

جاش بلافاصله بلند شد و گفت تو ديگه همسر من نيستي پيرمرد !!

مرد با چشماني گريان بدنبال همسرش با پشتي خميده مي دويد و مي گفت : من

عاشقتم !!! حتما پيرمرد اين جمله حکيم ارد بزرگ رو نشنيده بود که : مردي که

همسرش را به درشتي بيرون مي کند ، به اشک به دنبالش خواهد دويد .
 

 


داستان زيباي خنده تلخ سرنوشت

نفس عميق کشيدم و دسته گل رو با لطيف ترين حالتي که مي شد توي دستام نگه داشتم
هنوز يه ربع به اومدنش مونده بود
نمي دونستم چرا اينقدر هيجان زده ام
به همه لبخند مي زدم
آدماي دور و بر در حالي که لبخندمو با يه لبخند ديگه جواب مي دادن درگوش هم پچ پچ مي کردنو و دوباره مي خنديدن
اصلا برام مهم نبود
من همتونو دوست دارم
همه چيز به نظرم قشنگ و دوست داشتني بود
دسته گل رو به طرف صورتم آوردم و دوباره نفس عميق کشيدم
چه احساس خوبيه احساس دوست داشتن
به اين فکر کردم که وقتي اون از راه برسه چقدر همه آدما به من و اون حسودي مي کنن
و اين حس وسعت لبخندمو بيشتر کرد
تصميم خودمو گرفته بودم , امروز بهش مي گم , يعني بايد بهش بگم
ساعتمو نگاه کردم : هنوز ده دقيقه مونده بود
بيچاره من , نه, بيچاره به آدماي بدبخت مي گن ... من با داشتن اون يه خوشبخت تموم عيارم
به روزاي آينده فکر مي کردم , روزايي که من و اون
دو نفري , دست توي دست هم توي آسمون راه مي رفتيم
قبلا تنهايي رو به همه چيز ترجيح مي دادم ولي حالا حتي از تصور تنهايي وقتي اون هست متنفر بودم .
من و اون , مي تونيم دو تا بچه داشته باشيم
اوليش دختر ... اسمشم مثلا نگار .. يا مهتاب
مثل ديوونه ها لبخند مي زدم , اونم کنار يه خيابون پر رفت و آمد ... ولي ديوونه بودن براي با اون بودن عيبي نداره
خب دخترمون شبيه کدوممون باشه بهتره ... شبيه اون باشه خيلي بهتره اونوقت دوتا عشق دارم
دومين بچه مون پسر باشه خوبه ... اسمشم ... اهه من چقدر خودخواهم
يه نفري دارم واسه بچه هامون اسم مي ذارم ... خب اونم بايد نظر بده
ولي به نظر من اسم سپهر يا اميد يا سينا قشنگتر از اسماي ديگه اس
دوس دارم پسرمون شبيه خودم باشه
يه مرد واقعي ...
به خودم اومدم , دو دقيقه به اومدنش مونده بود
ديگه بلااستثنا همه نگاهم مي کردن , شايد ته دلشون مي گفتن بيچاره ... اول جووني خل شده حيوونکي
گور باباي همه , فقط اون ,
بعد از دو ماه آشنايي ديگه هيچي بين ما مبهم و گنگ نبود



ادامه مطلب ...
 
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:هیچکس,هیچکس,هیچکس, :: 10:29 :: نويسنده : MOSTAFA


هيچكس""
داستاني از يك دلباخته ، يك عاشق
عاشقي كه هيچوقت عشق خود را جز از راه چشم لمس نكرد


هيچكس


چشماشو بست و مثل هر شب انگشتاشو کشيد روي دکمه هاي پيانو .
صداي موسيقي فضاي کوچيک کافي شاپ رو پر کرد .
روحش با صداي آروم و دلنواز موسيقي , موسيقي که خودش خلق مي کرد اوج مي گرفت .
مثه يه آدم عاشق , يه ديوونه , همه وجودش توي نت هاي موسيقي خلاصه مي شد .
هيچ کس اونو نمي ديد .
همه , همه آدمايي که مي اومدن و مي رفتن
همه آدمايي که جفت جفت دور ميز ميشستن و با هم راز و نياز مي کردن فقط براشون شنيدن يه موسيقي مهم بود .
از سکوت خوششون نميومد .
اونم مي زد .
غمناک مي زد , شاد مي زد , واسه دلش مي زد , واسه دلشون مي زد .
چشمش بسته بود و مي زد .
صداي موسيقي براش مثه يه دريا بود .
بدون انتها , وسيع و آروم .
يه لحظه چشاشو باز کرد و در اولين لحظه نگاهش با نگاه يه دختر تلاقي کرد .
يه دختر با يه مانتوي سفيد که درست روبروش کنار ميز نشسته بود .
تنها نبود ... با يه پسر با موهاي بلند و قد کشيده .
چشماي دختر عجيب تکونش داد ... يه لحظه نت موسيقي از دستش پريد و يادش رفت چي داره مي زنه .
چشماشو از نگاه دختر دزديد و کشيد روي دکمه هاي پيانو .
احساس کرد همه چيش به هم ريخته .
دختر داشت مي خنديد و با پسري که روبروش نشسته بود حرف مي زد .
سعي کرد به خودش مسلط باشه .
يه ملودي شاد رو انتخاب کرد و شروع کرد به زدن .
نمي تونست چشاشو ببنده .
هر چند لحظه به صورت و چشاي دختر نگاه مي کرد .
سعي کرد قشنگ ترين اجراشو داشته باشه ... فقط براي اون .
دختر غرق صحبت بود و مدام مي خنديد .
و اون داشت قشنگ ترين آهنگي رو که ياد داشت براي اون مي زد .
يه لحظه چشاشو بست و سعي کرد دوباره خودش باشه ولي نتونست .
چشاشو که باز کرد دختر نبود .
يه لحظه مکث کرد و از جاش بلند شد و دور و برو نگاه کرد .
ولي اثري از دختر نبود .
نشست , غمگين ترين آهنگي رو که ياد داشت کشيد روي دکمه هاي پيانو .
چشماشو بست و سعي کرد همه چيزو فراموش کنه .
....



ادامه مطلب ...
 

ترس ، نابودگر عشق

کنار خيابون ايستاده بود
تنها ، بدون چتر ،
اشاره کرد مستقيم ...
جلوي پاش ترمز کردم ،
در عقب رو باز کرد و نشست ،
آدماي تنها بهترين مسافرن براي يک راننده تنها ،
- ممنون
- خواهش مي کنم ...
حواسم به برف پاک کناي ماشين بود که يکي در ميون کار مي کردن و قطره هاي بارون که درشت و محکم خودشون مي کوبوندن به شيشه ماشين ،
يک لحظه کوتاه کافي بود که همه چيز منو به هم بريزه ،
و اون لحظه ، لحظه اي بود که چشم هاي من صورتش رو توي آينه ماشين تماشا کرد ،
نفسم حبس شد ، پام ناخودآگاه چسبيد روي ترمز ،
- چيزي شده ؟
چشمامو از نگاهش دزديدم ،
- نه .. ببخشيد ،
خودش بود ، شک نکردم ، خودش بود
بعد از ده سال ، بعد از ده سال .... خودش بود .
با همون چشم هاي درشت آهويي ، با همون دهن کوچيک و لبهاي متعجب ،
با همون دندوناي سفيد و درشت که موقع خنديدنش مي درخشيد و چشمک مي زد ،
خودش بود .
نبضم تند شده بود ، عرق سردي نشست روي تنم ، ديگه حواسم به هيچ چي نبود ،
مي ترسيدم دوباره نگاهش کنم ، مي ترسيدم از تلاقي نگاهم با نگاهش بعد از ده سال نديدن هم ،
دستام و پاهام ديگه به حال خودشون نبودن ،
برف پاک کنا اصلا کار نمي کردن ، بارون بود و بارون ،
پرسيد :
- مسيرتون کجاست ؟
گلوم خشک شده بود ،
سعي کردم چيزي بگم اما نمي شد ، با دست اشاره کردم .. مستقيم .
گفت : من ميرم خيابون بهار ، مسيرتون مي خوره ؟
به آينه نگاه نکردم ، سرمو تکون دادم ،
صداي خودش بود ، صداي قشنگ خودش بود



ادامه مطلب ...
 
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:درد عاشقی,عاشق,عشق,درد عشق, :: 10:24 :: نويسنده : MOSTAFA


درد عاشقي


هر نگاه بستگي به احساسي که در آن نهفته است , سنگيني خاص خودش را دار
و نگاهي که گرماي عشق در آن نهفته باشد , بدون انکه احساس کني , تنت را مي سوزاند
اولين بار که سنگيني يک نگاه سوزنده را احساس کرد , يک بعد از ظهر سرد زمستاني بود
مثل هميشه سرش پايين بود و فشار پيچک زرد رنگ تنهايي به اندام کشيده اش , اجازه نمي داد تا سرش را بلند کند
مي فهميد , عميقا مي فهميد که اين نگاه با تمام نگاه هاي قبلي , با همه نگاه هاي آدم هاي ديگرفرق مي کند
ترسيد , از اين ترسيد که تلاقي نگاهش , اين نگاه تازه و داغ را فراري بدهد
همانطور مثل هر روز , طبق يک عادت مداوم تکراري , با چشم هايي رو به پايين , مسير هر روزه ش را, در امتداد مقصد هر روزه , ادامه داد .
در ذهنش زندگي شبيه آدامس بي مزه اي شده بود که طبق اجبار , فقط بايد مي جويدش
تکرار , تکرار و تکرار
سنگيني نگاه تا وقتي که در خونه را بست , تعقيبش کرد
پشتش رابه در چسباند و در سکوت آشناي حياط خانه , به صداي بلند تپيدن قلبش گوش داد
برايش عجيب بود , عجيب و دلچسب....



ادامه مطلب ...
 
جمعه 24 شهريور 1391برچسب:انواع داماد,داماد,انواع,انواع داماد, :: 21:0 :: نويسنده : MOSTAFA

انواع داماد

- داماد خَچَل : سن بين 15 تا 19 سال ،خام و نپخته ، سرد وگرم نچشيده، جسارت بسيار ، حماقت فراوان ، زود پشيمون ،زود رنج ، قرباني عواطف زودگذر يا مبادلات خانوادگي ، بچه اش  از خودش بزرگتر !
 

 
2- داماد مَچَل : سن بين 19تا25سال ، ژيگولي ، دانشجو ، سرباز ، رفيق باز، وابسته به پول بابائي ، بيکار ، آينده دار،  توي هر دامي که براش پهن کنن تلپي ميفته ، کيس مناسبي براي تور شدن ،کم ظرفيت ، يکي ميزنه يکي ميخوره !
 
3- . داماد هَچَل : سن بين 25 تا 29سال ، رسيده ، حاضر آماده ، داراي کار و بار، فارغ التحصيل ،با کارت پايان خدمت ، داراي شکستهاي عشقي فراوان، بسيار با تجربه ، دم به هرتله اي نميده ، عصا قورت داده ، کمي کج و معوج،  پراز قرشمه ، به کمتر از زتا جونز و جولي رضايت نميده !
 
4-  داماد کَچَل: سن بين 30 تا 37  سال  ، گرفتار ، ، درگير، پرکار ،پرخور، همچنان پرشور، نقل ونبات ، گوله نمک ،فوران احساسات ، راضي به رضاي خدا، دنبال زنان بيوه کم سن وسال ، مسئوليت پذير ، درپي  رفاه خانواده ، داراي کار وبار و خانه، قسمت هرکي بشه مبارکه !!!
 

 
جمعه 24 شهريور 1391برچسب:اعتراف,اعتراف,اعتراف,اعتراف, :: 20:59 :: نويسنده : MOSTAFA


اعتراف

مرد براي
 اعتراف نزد کشيش رفت.
 «پدر مقدس، مرا ببخش. در زمان جنگ
 جهاني دوم من به يک يهودي پناه
 دادم»
«مسلماً تو گناه نکرده اي پسرم»
«اما من ازش خواستم براي ماندن در
 انباري من هفته اي بيست شيلينگ
بپردازد»
>
> «خوب البته اين يکي زياد خوب
> نبوده. اما بالاخره تو جون اون آدم
> رو نجات دادي،
> بنابر اين بخشيده مي شوي»
>
> «اوه پدر اين خيلي عاليه. خيالم
> راحت شد. حالا ميتونم يه سئوال
> ديگه هم بپرسم؟»
>
> «چي مي خواي بپرسي پسرم؟»
>
> «به نظر شما بايد بهش بگم که جنگ
> تموم شده؟»

 


وقتي شانس در خونه ي شما را ميزند!!!


A man with a gun goes into a bank and demands their money
مردي با اسلحه وارد يك بانك شد و تقاضاي پول كرد.

 Once he is given the money, he turns to a customer and asks, 'Did you see me rob this bank?' 

وقتي پولها را دريافت كرد رو به يكي ازمشتريان بانك كرد و پرسيد : آيا شما ديديدكه من از اين بانك دزدي كنم؟

 The man replied, 'Yes sir, I did.' 

مرد پاسخ داد : بله قربان من ديدم.
The robber then shot him in the temple, killing him instantly. 
سپس دزد اسلحه را به سمت شقيقه مرد گرفت و او را در جا كشت.
He then turned to a couple standing next to him and asked the man, 'Did you see me rob this bank?

او مجددا رو به زوجي كرد كه نزديك او ايستادهبودند و از آنها پرسيد آيا شماديديد كه من از اين بانك دزدي كنم؟
The man replied, 'No sir, I didn't, but my wife did.

مرد پاسخ داد : نه قربان. من نديدم اما همسرم ديد.  


Moral - When Opportunity knocks.... MAKE USE OF IT

نكته اخلاقي: وقتي شانس در خونه شما را ميزند..... از آن استفاده كنيد.
 

 
جمعه 24 شهريور 1391برچسب:مهتاب,مهتاب,مهتاب,مهتاب,مهتاب, :: 20:56 :: نويسنده : MOSTAFA

مهتاب

مهتاب . اي مونس عاشقان
روشنايي آسمان . آه مهتاب...
اي چراغ آسمان
روشني بخش جان
کو ماهم؟...
نزدت چه شبها با او در آنجا بوديم
فارغ ز دنيا . لبها به لبها بوديم
با يکدگر ما پيش تو تنها بوديم
مفتون و شيدا غرق تماشا بوديم
مهتاب . امشب که پيش توام
او رفته و من مانده ام . آه افسوس...
رفت و آن دوران گذشت
سر نهم بر کوه و دشت
از هجرش...
نزدت چه شبها با او در آنجا بوديم
فارغ ز دنيا . لبها به لبها بوديم
با يکدگر ما پيش تو تنها بوديم
مفتون و شيدا غرق تماشا بوديم

 
جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, :: 13:15 :: نويسنده : MOSTAFA

هـــــنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر  

 $$
__$$$
__$$$$__________________$
__$$$$$________________ $$
__$$$$$$$______________ $$$
__$$((?))$$$____________$$$$
__$$$$$$$$$$_________$$((?))$
__$$$'¤'¤'$$$$$______$$$$$$$$$
__$$$¤'¤'¤'¤$$$$___$$$$'¤'¤'¤$$$
__$$$'¤'¤'¤'¤'¤$$$__$$$¤'¤'¤'¤$$$
__$$$$'¤'¤'¤'¤'¤$$$ $$$'¤'¤'¤'¤'$$
___$$$$'¤'¤'¤'¤'¤$$$ $$'¤'¤'¤'$$$
_____$$$$'¤'¤'¤'¤$$$ $$'¤'¤'$$$
__$$$$$_$$$'¤'¤'¤'¤$ $$'¤'¤$$
_$$((?))$$$$$_$$$$$$$$$$$_O_O
$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$$$_ _ $ $
$$$'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤$$$$_$$___$ $
$$$$'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤$$$$_$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$
__$$$((?))$$$$$_$$$$$
____$$$$$$$_$$$$$
_________$$$$$
______$$$
_____$¤
___$¤
__$¤
__$¤______________¤¤¤¤¤
___$¤________¤¤¤¤¤?¤¤¤¤¤$$
____$¤______¤¤¤¤¤¤¤?¤¤¤¤¤_$$
____$¤______¤¤¤¤¤¤¤¤?¤¤¤¤_¤¤
____$¤______$$$?$$$¤¤?¤¤__$$
___$¤________$$$$$$¤¤____¤¤
__$¤__________?$$$¤_____$$
__$¤___________$$$_____¤¤
___$¤________$$$$$$$___$$
____$¤_____$$$$$$$$$$___¤¤
_____$¤___$$$$$$$__$$$___$$
_____$¤____$$$$$____$$$___¤¤
_____$¤__$$$$$$$_____$$$__$$
______$¤$$__$$$$$_____$$$
______$$¤___$¤¤¤¤$$_____$$
____$$__$¤__$¤¤¤¤¤$$_____$$
__$$_____$¤_$¤¤¤¤¤¤$$____$$
___________$¤¤¤¤¤¤¤$$___$$
_________$¤¤¤¤¤¤¤¤$$
_______$¤¤¤¤¤¤¤¤$$
_____$¤¤¤¤¤¤¤¤$$
___$¤¤¤¤¤¤¤¤$$
_$¤¤¤¤¤¤¤¤$$
$¤¤¤¤¤¤¤$$
$¤¤¤¤¤$$
_$¤¤¤$$
__$¤¤$$
___$¤$$
____$$$
_____$$
______$$
_______$$
______$$$$$$
_____$$$$$$$$$
_____$$$$$__$$$$
______$$$$$__$$$$$ --------? 
 
 

 


نجوايي از سوي تو ، نگاهي کوتاه از تو ، لبخندي بر لبان زيبايت ، و من خود را غرق در عشق ديدم .
:
:
:
:
:
:
دعوتم کن به يه بوسه گوشيه دنج يه رويا.من ميخام با تو بمونم از الان تا ته رويا.من ميخام باشم کنارت با همين رويا بميرم.من ميخام بميرم اما دستاتو توي دستام بگيرم.واسه به تو رسيدن اين همه شب رو دويدم.خسته از طلوع فردا شب به شب خوابتو ديدم
:
:
:
:
:
:
شبي ديگر سرم را روي بالش مي گذارم
به اميد اينکه فردا صبح تو بالشم را تکان دهي
شبت بخير عزيــــزم . . .
:
:
:
:
:
:
اي گل سرخ پاييزم ، شبت به خير عزيزم
بوسه به پات ميريزم ، شبت به خير عزيزم
وقت لالايي گفتنه ، تو خوب بخوابي عشق من
عشقو به پات ميريزم ، شبت به خير عزيزم
:
:
:
:
:
:
:
امشب مي خوام بهت افتخار بدم و بيام تو خوابت !
البته از همين جا از خانوادت حلاليت ميطلبم …
آخه امکان داره ذوق مرگ بشــــي !!
شبت لالا عزيزم . . !
:
:
:
:
:
:
فرشته ها وجود دارن اما بعضي وقتا چون بال ندارن ما بهشون ميگيم دوست
:
:
:
:
:
:
 
عـشـق هايت را مثل
کـانـال تـلـويـزيـون عـوض مـي کـنـي
و افـتـخـار مي کـنـي،
که عشق برايت اين چنين است !
و مـن مـي خـندم …
به برنامه هايي که هيچکدام ،
ارزش ديدن ندارند . . .
:
:
:
:
:
:
من به دو چيز عشق مي ورزم يکي تو و ديگري وجود تو، به دو چيزاعتقاد دارم يکي خدا وديگري تو، من در اين دنيا دو چيز ميخواهم يکي تو وديگري خوشبختي تو
:
:
:
:
:
اگه احساسمو کشتي اگه از ياد منو بردي اگه رفتي بي تفاوت به غريبه سر سپردي.بدوون اينو که دل من شده جادو به طلسمت.يکي هست اين ور دنيا که تو يادش مونده اسمت
:
:
:
:
:
:
بــــــــه هر کسيــــــــ دلـــــــــم خوشه…
“دلخوشيامـــــــــــو” ميکشه



ادامه مطلب ...
 
جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, :: 13:11 :: نويسنده : MOSTAFA

يکي ميگويد
زير يک سقف
دور يک سفره
چقدر نزديک
چقدر دور
بيا باهم قهر بکنيم
تا دلمان براي هم تنگ شود!!!
:
:
:
:
:
به همان قدر که چشم تو پر از زيبايي است

بي تو دنياي من اي دوست پر از تنهاييست
:
:
:
:
:
:
تو نيستي،
تا من تنهاييم را با تو قسمت كنم
ولي آنقدر بزرگم
كه سهم تو را
در گوشه ساكت اتاقم نگهدارم
تا تو
بيايي و ببيني
كه بي تو چقدر
-چقدر-
تنها بوده ام!
:
:
:
:
:
:
بازي روزگار را نميفهمم!من تو را دوست دارم.تو ديگري را ... ديگري مرا ... وهمه ما تنهاييم!!
:
:
:
:
:
:
:
نسل ............ نسل بعد را سوزاند و نسل سوخته آينه عبرت نسل الکي خوشها شد تا گول ......... را نخورند(جاي نقطه چين هر عبارتي مجاز است!)
:
:
:
:
:
:
:
:
:
:
:
:
گفتي که دنيا را پر از غم دوست داري پس مطمئن هستم مرا هم دوست داري گفتي نميخواهي ببارم عشق اما شعر غريبي را که گفتم دوست داري
:
:
:
:
:
:
لبخند ، شروع عشق است

محبت ، باغ عشق است

ناکامي ، داغ عشق

چشم ، راز عشق

وعده ، امتحان عشق

خاموشي ، درد عشق و رسوايي ، شرمندگي عشق . . .
:
:
:
:
:
:
دارد پاييز مي رسد؛

برگم؛

پُر از اضطرابِ افتادن ...
:
:
:
:
:
:
قلبت رو خالي نگه دار اگر هم روزي خواستي کسي را در قلبت جاي دهي سعي کن که فقط يک نفر باشد به او بگو که تو را بيشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم ..... زيرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نياز دارم
:
:
:
:
:
:
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه نداشتن کسي است که الفباي دوست داشتن را برايت تکرار کند و تو از او رسم محبت بياموزي
:
:
:
:
:
:
شبي ديگر سرم را روي بالش مي گذارم
به اميد اينکه فردا صبح تو بالشم را تکان دهي
شبت بخير عزيــــزم . . .
:
:
:
:
:
:
اي گل سرخ پاييزم ، شبت به خير عزيزم
بوسه به پات ميريزم ، شبت به خير عزيزم
وقت لالايي گفتنه ، تو خوب بخوابي عشق من
عشقو به پات ميريزم ، شبت به خير عزيزم
:
:
:
:
:
:
امشب مي خوام بهت افتخار بدم و بيام تو خوابت !
البته از همين جا از خانوادت حلاليت ميطلبم …
آخه امکان داره ذوق مرگ بشــــي !!
شبت لالا عزيزم . .
 

 
چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 18:56 :: نويسنده : MOSTAFA

من پیشنهاد می کنم تا آخرشو بخونید

نظر یادتون نره!!!!

نامه اي به خدا

با سلام ,
خدا جان , حرفهايم را توي نيم ساعت بايد براتان بنويسم
خودتان ميبينيد که براي پيدا کردن هر کدام از حرف ها روي اين صفه کليد چقدر عرق ميريزم
خداجان , از وقتي پسر همسايه پولدارمان به من گفت که شما يک ايميل داري که هر روز چکش ميکنيد هم خوشحال شدم , هم ناراحت
خوشحال به خاطر اينکه مي توانم درد دلم را بنويسم
و ناراحت از اينکه ما که توي خانه مان کامپيوتر نداريم
ما توي خانه مان دو تا اتاق داريم
يک اتاق مال آقا جان و ننه مان است
يکي هم مال من و حسن و هادي و حسين و زهرا و فاطمه و ننه بزرگ
دو تا پشتي نو داريم که اکبر آقا بزاز , خواستگار زهرا برامان آورده
يک کمد که همه چيزمان همان توست
آشپزخانه مان هم توي حياط است و آقاجان تازه با آجر ساختتش
ما هم مجبوريم براي اينکه براي شما ايميل بزنيم دو هفته بريم پيش رضا ترمزي کار کنيم تا بتونيم پول يک ساعت کافي نت را در بياريم
خداجان , جان هرکي دوست داريد زود به زود ايميل هاتان را چک کنيد و جواب ما را بدهيد......

 



ادامه مطلب ...
 
چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 18:53 :: نويسنده : MOSTAFA

اين داستان کوتاه درباره يک وبلاگ نويس است که دست سرنوشت
اين وبلاگ نويس را با يک دختر زميني آشنا ميکند

آخيش ، همه چيز فعلا تموم شد ، ديگه تنهاي تنها شدم ، ديگه وقتي غصه ميخورم کسي نيست که ناراحت بشه و غصه بخوره ، چرا همه به من طور ديگه اي نگاه ميکنند ، حتي درختهاي بلند اين خيابان که به خيابان انقلاب ختم ميشه ، چرا بهش گفتم اونطرفي بره ! ، ميتونست از همينجا هم بياد ، بگذار عقب رو نگاهي کنم ، هنوز سر جاش ايستاده بود و نگاهم ميکرد ، چي بهم گفت ، گفت برو دنبالش ، محمد رضا کجا رفت ، ولش کن ، بگذار بره ، ديگه هيچکس و نميخوام ، اونم رفت که رفت ، اصلا امشب خونه هم نميرم ، ميرم توي پارک ميخوابم ، نه ، اينطوري که نميشه ، دلم نميخواد ، دل اونم نميخواد ، ولي بايد اينکارو کنيم ، بايد اينطوري نشون بدم ، بايد ديگه هيچ اميدي بينمون نباشه ، دو ماه ديگه که ديدمش درستش ميکنم ، تا دو ماه ديگه من ميميرم ، نه ، يک ماه ديگه که مسيج ها شروع ميشه دوباره زنده ميشم ، زندگي تازه ، الان بايد چيکار کنم ( همينطور گيج و ويج توي خيابان راه ميرفت ، اصلا نفهميد چه....



ادامه مطلب ...
 
چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 18:37 :: نويسنده : MOSTAFA

داستان كوتاه : عشق واقعي

چشماي مغرورش هيچوقت از يادم نميره .
رنگ چشاش آبي بود .
رنگ آسموني که ظهر تابستون داره . داغ داغ…
وقتي موهاي طلاييشو شونه مي کرد دوست داشتم دستامو زير موهاش بگيرم
مبادا که يه تار مو از سرش کم بشه .
دوستش داشتم .
لباش هميشه سرخ بود .
مثل گل سرخ حياط . مثل يه غنچه …
وقتي مي خنديد و دندوناي سفيدش بيرون مي زد اونقدرمعصوم و دوست داشتني مي شد که اشک توي چشمام جمع ميشد.
دوست داشتم فقط بهش نگاه کنم .
ديوونم کرده بود .
اونم ديوونه بود......



ادامه مطلب ...
 
سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 10:56 :: نويسنده : MOSTAFA

محبان را غم محبوب سخت است / فراق مهربان خوب سخت است

ز هستي دل بريدن نيست مشکل / دل کندن از محبوب دلربا سخت است
:
:
:
:
:
:
خدايا دلم گرفته ، ميان اين همه آرزوها ، دلتنگ ترين بنده ات را درياب  
:
:
:
:
:
گرچه از خاکيم و مشتي خاک زير انداز ماست / آسمان کوچکترين بازيچه پرواز ماست  
:
:
:
:
:
:
نبردي از وفا يک ذره بويي / به هر ساعت شوي مايل به سويي

فقط يک نکته ميگويم قبول کن / عزيزم واقعا بي چشم و رويي !!!
:
:
:
:
:
:
سفر کردي غروبي از کنارم / تو را اي کاش ميشد باز دارم

تو ميگفتي که ميآيي دوباره / از آن روز دائما چشم انتظارم  
:
:
:
:
:
:
خانه دل جاي بيگانه نيست ، زود بيا تو ميخوام در رو ببندم !
:
:
:
:
:
:
باز امشب غزلي کنج دلم زنداني است / آسمان شب بي حوصله ام طوفاني است

هيچ کس تلخي لبخند مرا درک نکرد / هاي هاي دل ديوانه من پنهاني است
:
:
:
:
:
:
زيباترين گل ها را براي زيبايي زندگيت و کوتاهي عمرشان را براي غم هايت آرزو مندم  
:
:
:
:
:
:
:
لاي خاطرات تلخم ياد تو هميشه شيرين / تا ابد فکر تو هستم نازنين رفيق ديرين
:
:
:
:
:
:
ارزش وصل نداند مگر آزرده هجر / مانده آسوده ، تا که منزل برسد  
:
:
:
:
:
آخرين تماشايت را پلک نخواهم زد ، مبادا تصويرت در چشمانم آواره شود  
:
:
:
:
:
:
در ذهن اگر نيافرينمت ميميرم / از شاخه اگر نچينمت ميميرم

اي عادت چشم هاي بي حوصله ام / يک روز اگر نبينمت ميميرم  



ادامه مطلب ...
 

 تا از بزرگترين کلمات : من نميخوام از دستت بدم

 چهار تا از دوست داشتني ترين کلمات : تو برام مهم هستي

سه تا کلمه شيرين : تو رو تحسين مي کنم

دو تا کلمه شگفت انگيز : دلتنگت هستم

يک کلمه که از همه مهمتره : تو  . . .
:
:
:
:
:
:
حال ما بي آن مه زيبا مپرس / آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
:
:
:
:
:
:
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست / که هرچه بر سر ما مي رود ارادت اوست

 نظير دوست نديدم اگرچه از مه و مهر / نهادم آيينه ها در مقابل رخ دوست . . .
:
:
:
:
:
:
هر چند پير و خسته و ناتوان شدم / هر که ياد روي تو کردم جوان شدم . . .
:
:
:
:
:
:
تو مگه باده فروشي که همه مست تو اند / تو مگه ساغر عشقي که همه معشوق تو اند

 منشين با همگان اي گل زيباي دلم / که به ظاهر همه مشتاق و خريدار تو اند . . .
:
:
:
:
:
:
بوسه يعني لذت دلدادگي / لذت از شب لذت از ديوانگي

 بوسه آغازي براي ما شدن  / لحظه اي با دلبري تنها شدن

 بوسه آتش مي زند بر جسم و جان /  بوسه يعني عشق من با من بمان . . .
:
:
:
:
:
:
شوقي، که چو گل دل شکفاند، عشق است / ذهني، که رموز عشق داند، عشق است

مهري، که تو را از تو رهاند، عشق است / لطفي، که تو را بدو رساند، عشق است . . .
:
:
:
:
:
:

از خود خانه و کاشانه اي ندارم ، اما در عمق آرزوي من اين است

که در دل تو خانه اي داشته باشم ، به مساحت يک قلب . . .



ادامه مطلب ...
 

امشب شب آخريه که مزاحم دلت شدم / خورشيد فردا مال تو ? ببخش که عاشقت شدم

بدرقه لازم ندارم ? ميرم اي عزيزترين / نزار بمونه زير پا ? قلبمو بردار از زمين

دوست دارم براي تو فقط يه حرف ساده بود / غافل از اينکه دل من منتظر اشاره بود
:
:
:
:
:
مرا با آتش عشقت بسوزان و نترس زيرا اشک چشمانم آن را خاموش ميکند . . .
:
:
:
:
:
شاعر شعر حقايق نيستي / مثل من مجنون عاشق نيستي

من هميشه دوستت دارم ولي / اين توئي که مثل سابق نيستي . . .
:
:
:
:
:
اشک من بارون غربت / تو دلم غبار حسرت

من برات سوغاتي دارم / يه سبد گل محبت . . .
:
:
:
:
:
دريا هرچه دور شود ساحل باز هم کنار دريا ميماند ? پس ساحلتم درياي من !

گاه براي ساختن بايد ويران کرد ، گاه براي داشتن بايد گذشت

و گاه در اوج تمنا بايد نخواست . .
:
:
:
:
:
عمر من غارت شد ، و غارتگر من دور شد ، من صبوري کردم و غارتگرم مغرور شد  . . .
:
:
:
:
:
دود اگر بالا نشيند کسر شأن شعله نيست ، جاي چشم ابرو نگيرد ، گرچه او بالاتر است .
:
:
:
:
:
پشت پلکم عکستو نقاشي کردم گلکم ، تو رو ميبينم تا وقتي چشم ميبندم گلکم

اي پيام اين تبسم که رو لبهاي منه ، خيلي وقته که به گريه هام ميخندم گلکم
:
:
:
:
:
هر رهگذري محرم اسرار نگردد ، صحراي نمک زار ، چمن زار نگردد

هرجا که رسيدي مکش طرح رفاقت ، هر کس که به تو يار وفادار نگردد



ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:اس ام اس جدید مختلف,اس ام اس جدید,smsمختلف جدید,اس ام اس , :: 12:38 :: نويسنده : MOSTAFA

" تو " براي " من " مهمـــّي . . .

" او " براي " تو " مهمـــّه . . .

تکليف من هم کاملاً مشخّص . . !
:
:
:
:
اين روزهـــا عجيب احساس دلتنگي ميکنم

نميدانم از دوستانم جدا مانده ام يا از خــــــدا . . .
:
:
:
:
بي خيالم هم شوي بي خيالـــت نميشوم

مي توانم جاي خاليت را با خيالت پر کنم !!
:
:
:
:
براي من همين " تو " کافيـــست ،

براي تو چند " او " ؟!
:
:
:
:
پچ پچ دوستت دارم هاي تو در گوش او به گوشم ميرسد !

بازيچــه ام يا باز بچــه فرضم کرده اي ؟!
:
:
:
:
من - تــــو = تــــو + اون

به همين راحتي !!
:
:
:
:
ديشب منتظرت بودم ندادي !

يعني امشبم نمي خواي بدي ؟!

بابا يه اس ام اس شب بخيـــر که ديگه اين حرفارو نداره !!

شبت بخير گلــــکم !!!
:
:
:
:
امشب مي خوام بهت افتخار بدم و بيام تو خوابت !

البته از همين جا از خانوادت حلاليت ميطلبم ...

آخه امکان داره ذوق مرگ بشــــي !!

شبت لالا عزيزم . . !
:
:
:
:
من به عکس تو دست ميکشم…
تو بـه عکس من…
دست ميکشي از من...
:
:
:
:
ميروم ز ديده ها نهان شوم
مي روم که گريه در نهان کنم
يا مرا جدايي تو مي کشد
يا تو را دوباره مهربان کنم
:
:
:
:
يک لحظه زندگي، تو از دست مي رود
وقتي کسي که هستي تو است، مي رود

شايد که اندکي بنشيند کنار تو
اما کسي که بار سفر بست، مي رود



ادامه مطلب ...
 

وجود تو

زندگي يعني همين امروز همين حالا

يعني در آغوشت تا هميشه تا فردا

زندگي يعني نگاه تو

کوک کردن قلبم با صداي تو

دل دادن به آهنگ دل پاکت

سرور و عشق در فضايي ساکت

زندگي يعني همين دم

که از دلتنگم

مي داني

از اين حسم عشق را مي خواني

زندگي يعني داشتن قلب پرستو

در اين وادي پست و ناهنجار تو در تو
:
:
:
:
:



ادامه مطلب ...
 

عمريست دلم چون صيد در بند شده / اي دوست مگر قيمت دل چند شده ؟ / سنگين شده سايه ات ، کجايي / نکند ، يارانه ي عشق هم هدفمند شده ؟
.

.

.
سخت است وقتي از بغض ، گلو درد ميگيري و همه ميگويند لباس گرم بپوش .
.

.

.
سري را که درد نميکند دست مال نميبندند ، اما سر من درد ميکند براي دستي که مال تو باشد .
.

.

.
مشکل از تو نبود ، از من بود ، با کسي حرف ميزدم که سمعک هايش را پيش ديگري جا گذاشته بود .
.

.

.
 مي توان از آب و از نان ، و از جان خود حتي گذشت / ممکن اما نيست مجنون بود و از ليلا گذشت / عاشقان را جامه اي پوشيدني جر چشم نيست / يا ز خير عشق يا ميبايد از دنيا گذشت .
.

.

.
همين که ياد ما هستي دمت گرم / همين که مرهم دردي دمت گرم / در اين دنيا که مردم بي وفايند / همين که با وفا هستي دمت گرم .
.

.

.
تو را چون آب دريا دوست دارم / به قدر خواب و رويا دوست دارم / سرکاري ! همه اينها دروغه / تو را من بيش از اينها دوست دارم .

.

.

.

دروغگو ، تو مگه نگفته بودي ستاره ي من فقط تويي ؟

حالا ميبينم اون بالا داري باعث درخشيدن بقيه ي ستاره ها هم ميشي !

.

.

شاخه گلت سالها بود در ميان دفترت خوابيده بود ، بي اجازت امروز بيدارش کردم !

.

.

در خلوت من نگاه سبزت جاريست! اين قست بي تو بودنم اجباريست

.

.

سرماي نبودنت بدتر از سرماي زمستان است ، به لرزه انداخته چهار ستون دلم را .
.

.

.
خوشبختي من پيدا کردن "تو" از ميان اين همه ضمير بود .
.

.

.
دوست داشتنت معادله ايست که نفسهايم را اثبات ميکند .

.

.

.
تو با آواز خود شب را شکستي / ولي من بي دريچه مانده ام باز

 هواي پر زدن هايم کجا رفت ؟ /  ز ياران باز هم جا مانده ام باز . . .
 



ادامه مطلب ...
 

گاهي وقتا شعرياجمله هاي احساسي ميگي وديگران تو رو مسخره ميکنن وتو بهشون ميگي  چقدر بي احساسين.
نه...
بي احساس نيستن...اونا طعم تلخ جدايي رو نچشيدن و نمي دونن که تنهايي عجب درديه.......
هيچ وقت کسي نميتونه  جاي يکي ديگه اونو درک کنه... 
.
.
.
.
زندگي سه لحظه اش زيباست ديدن تو خنديدن تو
بوسيدن تو‎ ‎…‎ ‎
.
.
.
منتظر ديدار تو هستم، سهل است بگويم که گرفتار تو هستم، من در پي اين حادثه غمخوار تو هستم، هر چند که دور از مني و من ز تو دورم، بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم
.
.
.
.

بازيچه دست يار بودن عشق است/ درپنجه غم شکاربودن عشق است/ در محاکمه اي که يار باشد قاضي / محکوم طناب دار بودن عشق است
.
.
.
.

تست معرفت:
?-اگه دوسم داري يک جوک بفرست
?-اگه عاشقمي بهم زنگ بزن
?-اگه برات مهمم يک تک زنگ بزن
?-اگه دوست داري منوببيني يکsmsخالي بفرست
?-اگه ازمن خوشت نميادهيچکاري نکن
.
.
.

امروز قلبم درد گرفته بود. فکر کنم يه کمي تپل شدي و جات تنگ شده
.
.
.

منتظر کسي باش که اگه حتي در ساده ترين لباس بودي، حاضر باشه تو رو به همه دنيا نشون بده وبگه که:
“اين دنياي منه
.
.
.

اگر دنياي ما دنياي سنگ است بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است اگر دنياي ما دنياي درد است بدان عاشق شدن از بهر و رنج است اگر عاشق شدن يک گناه است پس دل عاشق شکستن صد گناه است
.
.
.

وقتي که خدا داشت منو بدرقه مي کرد بهم گفت: جايي که ميري مردمي داره که ميشکوننت ، نکنه غصه بخوري ، من همه جا باهاتم تو تنها نيستي تو کوله بارت عشق مي ذارم که بگذري، قلب ميذارم که جا بدي ، اشک ميدم که همراهيت کنه و مرگ که بدوني برمگردي پيشم
.
.
.
.

بر خاک بخواب نازنين،تختي نيست. آواره شدن ,حکايت سختي نيست. از پاکي اشکهاي خود فهميدم . لبخند هميشه راز خوشبختي نيس
.
.
.
.

اگه کسي رو دوست داشته باشي، نمي توني توي چشم هاي اون زل بزني… نمي توني دوريش را تحمل کني… نمي توني بهش بگي که چقدر دوستش داري… نمي توني بهش بگي چقدر بهش نياز داري … واسه همينه که عاشق ها ديوونه ميشن
.
.
.

به چشمي اعتماد کن که به جاي صورت به سيرت تو مي نگرد ، به دلي دل بسپار که جاي خالي برايت داشته باشد و دستي را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است



ادامه مطلب ...
 

همنفسم سهم دلم بي کسيه

تنهايي پر از غم و حسرت و دلواپسيه

بي تو اين زنده بودن زندگي محسوب نميشه

زخم رو قلب شکسته ام تا ابد خوب نميشه

.

.

.

اينجا زمين است، زمين گرد است

تويي که مرا دور زدي!

فردا به خودم خواهي رسيد

حال و روزت ديدنيست

.

.

.

دل نزد توست گر چه دوري ز برم

جوياي توام اگر نپرسي خبرم

خالي نشود خيالت از چشم ترم

در قلب مني اگر چه جايي دگرم

.

.

.

هر روز نبودنت را بر ديوار خط کشيدم

ببين اين ديوار لامروت ديگر جايي براي خط زدن ندارد

خوش به حال تو که خودت را راحت کردي

يک خط کشيدي تنها ، آن هم روي من . . .

.

.

.

تو کي هستي که همه فکر و خيالم شده تو

تو شدي زندگي من ، همه يادم شده تو

ياد تو در خاطراتم وقتي پيدا مي شود

مي رود دنيا ز يادم چون که يادم شده تو
 



ادامه مطلب ...